انگشت و انگشتری
تقریبا همه شما حتی اگر برای یکبار هم که شده از انگشتر استفاده کرده اید وقتی میخواستم نامی برای این مطلب انتخاب کنم بی اختیار به یاد سید و سالار شهیدان (ع) و روضه انگشت و انگشتری افتادم
سلام ما بر آن شهید مظلومی که میهمان کُشان کوفی از بس کرامتش را دیدند، چشم طمع برای گرفتن انگشترش را داشتند. ولی از بس که عجول بودند، انگشتری را با انگشت بردند.
در روایات مختلف دیده ام و بعضی از انها را در سایت هم گذاشته ام که پیامبران الهی و ائمه معصومین علیهم السلام راجع به انگشتر نظر داشته اند و علما نیز تاکید کرده اند
در روایات راجع به رکاب انگشتر و نگین آن و حتی در مورد ذکری که باید روی سنگ حکاکی شود توصیه شده است
انگشتر را در تحقیقاتم آنچنان مهم یافتم که زاهدان و علمای عامل آنقدر راجع به هزینه انگشتر خود وسعت نظر داشتند که گاهی ارزش انگشتری که در دست داشتند با همه زندگی و اموالشان برابری میکرده است و این چه سری بوده من نمیدانم
افراد گاهی از نگین های سرخ و زرد عقیق استفاده کرده اندو گاهی از انگشتر به عنوان حرز بهره برده اند
و تقریبا همه افراد جامعه از انگشتر استفاده کرده و میکنند که مشهود ترین انها گروه سیاستمداران است
و گاهی بیشتر از یک انگشتر در دست میکنند
حتما شنیده یا دیده اید که گروه های تفحص برای شناسایی شهدای عزیز دفاع مقدس یکی از شاخصه های شناسایی را انگشتر میدانند
طبقه دیگری که بواسطه اینکه بیشتر در معرض نگاه مردمند و انگشتر هایشان دیده میشود هنرمندان هستند
کارگران و کشاورزان انگشتر هایشان کمتر دیده میشود شاید بخاطر آنکه خودشان کمتر دیده میشوند
نظامیان نیز از انگشتر استفاده میکنند
ودر این میان مردم عادی هستند که متنوع ترین انگشتر هارا در دست دارند . گاهی بعضی افراد نگاه سرمایه ای به انگشتر دارند و از یکی از بزرگان نقل میکنند که گفته بود انگشتری در دست کنید که اگر روزی فقیر و درمانده شدید با فروش آن زندگی خود را نجات دهید
بارها افرادی سوال میکنند که ایا حتما میبایست انگشتر را به دو انگشت کوچک انداخت یا میشود انگشتر در انگشت وسط هم باشد
این مطلب نشان میدهد که همه مردم و گروه هاوسلایق اجتماعی سیاسی و با گرایش های مختلف اگر در چند مورد اشتراک و تفاهم و توافق داشته باشند حتما یکی از آن موارد انگشتر در دست داشتن است
و مطلب اخر اینکه میگویند نوع رکاب و انگشتری که افراد در دست میکنند با شخصیت انها تناسب دارد
انگشتر های مداحان هم دیدنی است
به نوع رکابها و نگین هایی که در دست بعضی از رجال سیاسی و شخصیتهای اجتماعی هست دقت کنید
و خاطره ای از رزمندگانی که پیکرهای جامانده شهدای جنگ رو تفحص میکنند :
انگشت و انگشتری که سالم موند..
بعضی از نوشته ها و خاطرات جبهه رو باید با چشم ودل عاشقی خواند و به این نکته توجه کرد که در عالم خبرهایی هست. اگر ایثار و شهادت در جبهه پر رنگ بود به خاطر کربلایی و عاشورایی بودن دفاع مقدس ما بود. و همه اعتبار جبهه ما به حماسه آفرینان اون بود نه به سلاح و تجهیزات !!!!. سلاح و تجهیزاتی که هر وقت به اونها اعتماد کردیم زمین خوردیم.
توکل به خدا و توسل به اهل بیت علیهم السلام سرمایه ای بود که همه جا به کار میومد.. و هر چیزی که رزمنده ها رو به این سرمایه گره میزد مورد توجه بود.
رزمنده ها اصرار داشتند که حتما کتاب دعا و قرآن جیبی و جانماز همراه داشته باشند و جای اون هم توی جیب چپ لباس و روی قلبشون بود.
اصرار داشتند که حتما انگشتر عقیق به دست داشته باشند . حتما شیشه عطر تیروز و گل یخ هم همراهشون بود و سعی داشتند همیشه خوش بو باشند.
سعی میکردند بی وضو راه نروند..... و در یک کلام دنبال این بودند که محبوب و معشوقشون چه چیزی رو طلب میکنه....دنبال همون بودند.
شاید ساعت ها وقتشون توی بازار رضای مشهد صرف میشد تا عطر تیروز اصل و سه خط پیدا کنند و یا انگشتری رو پیدا کنند که رکاب و نوشته روی اون چنین و چنان باشه..
و جالب بود که تا هفته ها بعد از برگشتن این زایران امام رضا (ع) به جبهه بوی عطر تیروز در سنگرها و چادرها مشام رو نوازش میداد.
هنگام قنوت نگین انگشترهای عقیق به سمت کف دست برمیگشت و عقیق ها موقع تعقیبات نماز با چشم ها آشنا میشد.
عطر و انگشتر و کتاب دعا و قرآن جیبی و جانماز تا آخرین لحظه حیات یک رزمنده جزء وسایل همراهش بود.
اگر شهادتی نصیب میشد ، وسایل داخل جیبها رو که خالی میکردند که بعضا آغشته به خون بود همین ها بود. به استثنای انگشتر.
چون انگشتر توی انگشتها بود و به این آسونی بیرون نمی اومد.
حکایت این تجهیزات معنوی همراه رزمندها شنیدنی است مخصوصا اونهایی که شهید شدند و بدنهای مطهرشون روی زمین به جا موند.
بچه های تفحص حکایت های زیادی از این تجهیزات معنوی دارند.
حاج حسین احمدی که روزگاری مسوول اکیپ تفحص شهدای لشگرده سیدالشهداء(ع) بود تعریف میکرد که:
پائیز سال 71 اکیپ تفحص شهدا رو به جبهه های شمالغرب بردیم.چون لشگر ما در منطقه ماووت عملیات کرده بود و تعدادی شهید به جا گذاشته بود ما در این منطقه مشغول تفحص شهدا شدیم. دوسه روزی بود که روی ارتفاعات و داخل دره ها دنبال شهید میگشتیم و توفیقی حاصل نشده بود. كه يكباره به ذهنم رسيد كه در عمليات بیت المقدس دو ، روی ارتفاعات قمیش پیکر تعدادی از شهدای گردان المهدي روي زمین جا ماند و به علت شرایط خاص عملیات کسی عقب نیاورد .
با اکیپ رفتیم سمت یکی از یالهای ارتفاع قمیش و مشغول وارسی زمین منطقه شدیم . منطقه خیلی خطرناک بود . به علت شیب زیاد و جاری شدن آب باران و برف مین ها و موانع جابجا شده بود و هرلحظه ممکن بود بچه های اکیپ روی مین بروند. در حال گشت زنی بودیم كه يك شهيد پيدا كردیم و بعد شهداي ديگري هم نمایان شدند. این چند شهید ما رو امیدوار کرد و بچه ها مصمم شدند برای دقت بیشتر ، تا بتوانیم همه شهدای جامونده رو پیدا کنیم.
من هم مواظب بودم روی مین نروم و هم با دقت زمین منطقه رو بگردم که ناگهان یک تکه آهن توجهم رو جلب کرد و رفتم به طرف اون. دیدم خشاب اسلحه کلاشینکفه.
دورش رو خالی کردم و اسلحه کاملا آشکار شد. دوستان دیگه هم اومدند و اطراف اسلحه رو جستجو کردیم و به بدن یک شهید برخوردیم. دیدم چفیه به کمر بسته . دور بدن شهيد را خوب خالي كردم و مشغول جدا سازی استخوانهای شهید از خاک شدم . اما یک دفعه خشکم زد ديدم يكي از انگشتهاي او سالم است و هنوز پوست و گوشت دارد خوب توجه كردم ديدم يك انگشتر توي انگشت این شهید داره برق میزنه نگین انگشتر خاک آلوده بود و نوشته رویش مشخص نبود. با سر انگشتم خاک های روی عقیق انگشتر رو پاک کردم که یکباره دلم لرزید ... ديدم روي عقیق انگشتر نوشته شده "حسين جان فدايت".
ارسال نظر
نکته: HTML ترجمه نمی شود!